يك
مسلمان لااقل بايد معلومات عمومي يعني خواندن و نوشتن را بداند. چنانچه يك نفر
مسلمان بايد معلومات عمومي ديني خود را بداند. يعني آن مسائلي كه احتياج به آن
دارد بايد آن مسائل را بداند. يك مرد، يك زن بايد آشنائي كامل به رساله ی عمليّه
داشته باشد. يك مرد يا يك زن بايد آشنائي كامل به قرآن داشته باشد. قرآن را خوب
بتواند بخواند. بايد آشنائي كامل با مسائل كارش داشته باشد. اگر اداري است مسائل
مربوط به ادارهاش را بداند. اگر كاسب است مسائل مربوط به كسبش را بداند. يك مرد
اگر ميخواهد ازدواج كند بايد بداند از نظر اسلام چطور در خانه رفتار كند. يك زن
بايد بداند اسلام درباره ی خانهداري، درباره ی شوهرداري، درباره ی بچّهداري چه
گفته است. يك نفر مسلمان بايد آشنائي با اخلاق اسلام و با معارف اسلام داشته باشد.
يك نفر مسلمان بايد به فراخور حالش اصول دين را با استدلال بداند. به فراخور حالش
بايد دليلي براي توحيد، براي اصل اثبات وجود خدا، براي معاد، براي نبوت و امامت
داشته باشد. اين وظيفه يك مسلمان است. اگر يك مسلمان معلومات عمومي ديني نداشته
باشد، نقص خيلي بزرگي در وجود اوست و از روايات بر ميآيد كه ترك واجب كرده است.
اين روايت نبوي را همه شنيدهايد كه:
«طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلي
كُلِّ مُسْلِمٍ»[1]
مسلمان
بايد در مقام تعلّم باشد، آنهم، به قول پيغمبر اكرم(ص)، زگهواره تا گور. جمله ی «اُطْلُبُوا
الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ اِلَي اللَّحْدِ» اگر
تأكيد باشد، معنايش اين است كه هر انساني، اعمّ از بچّه و جوان و پير، زن و مرد،
بايد هميشه علم بياموزد، بايد هميشه سر و كارش با علم، با تعليم و تعلّم باشد.
و اگر
تأكيد نباشد، نكته ديگري از آن استفاده ميشود كه شايد هم منظور، همين معني دوم
باشد، و آن اين كه كودك وقتي كه به دنيا ميآيد، غريزه ی علميابي او زنده، و بلكه
مثل غريزه خوردن و آشاميدن او بالفعل است؛ و چنانچه ميتواند چيز بخورد؛ ّميتواند
چيز بياشامد. غريزه ی علميابي و علمجوئي او هم بالفعل است. شايد اينكه مستحب است
در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگويند، دليل بر همين باشد كه اين توجّه
به علميابي و علمجويي دارد و اسلام ميخواهد در گوش اين بچّه «اشهد
ان لا اله الا الله» و «اشهد ان محمداً رسول الله» بلند
شود؛ تا پوست و گوشت و استخوان او با اين كلمات روئيده شود. شايد اين روايتي كه ميفرمايد:
اگر بچه ی كوچك در اطاق بيدار باشد، زن و مرد با هم همبستر نشوند، و اگر شدند و
اين بچّه بد درآمد، پدر و مادر خود را ملامت كنند، دليلي باشد كه غريزه ی علميابي
و علمجويي بچّه، از همان روز اول بالفعل است، علم جو است؛ و بالاخره اگر هم آن
وقت علمياب و علمجو نباشد، طولي نميكشد كه اين بچّه علمياب و علمجو ميشود.
بچه كوچك زبان باز نكرده از مادرش سؤالها ميكند. از پدرش سؤالها و جستجوها دارد.
همين دليل بر علميابي و علمجوئي اوست. لذا، بعيد نيست اين جمله ی پيغمبر اكرم(ص)
را حمل بر اين حقيقت كنيم نه تأكيد؛ و بگوييم كه سخن پيغمبر اكرم(ص) كه ميفرمايد
«زگهواره تا گور دانش بجوي» شعار اسلام است. «طَلَبُ
الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلي كُلِّ مُسْلِمٍ» شعار
اسلام است؛ و بالاخره شعار اسلام و قرآن:
(يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ
امَنُوا مِنْكُمْ و الَّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ)[2]
آن
خرافاتي كه در جاهليّت بود و به او مينازيدند، همه و همه زير پاي من هستند. يعني
مُلغي شدند. اما همين پيغمبر و قرآنش ميفرمايد دو امتياز مُلغي نيست، يكي امتياز تقوي
و يكي امتياز علم.
پي نوشت
ها:
[1].
اصول كافي، جلد 1، صفحه ی 54.
[2]. سوره ی مجادله، آيه ی 11.
ترجمه: «خدا آناني را كه از شما ايمان آوردند بالا ميبرد و به آنان كه دانش داده
شد، درجاتي عطا ميكند».